نامه‌های منتشر نشده مجنون

انتشارات حوض نقره منتشر کرد: امروز دست‌هایم را توی ایستگاه قطار گذاشتم و آمدم. گفتم اگر آمدی، حداقل كسی باشد كه برایت دستمالی ابریشمی با گل سرخ تكان بدهد. این خیابان و جاده‌ها هم كه تمام نمی‌شود هر چه بیشتر می‌دوی كم‌تر می‌رسی، انگار جاده‌ها از دل چشمه‌ها می‌جوشند و می‌آیند بیرون و چه عادت بدی است نرسیدن. فروشگاه اینترنتی نیک بوک

کتاب کوچک عشق (جیبی)

اینجا که مشهد نیست

انتشارات سوره مهر منتشر کرد:تازه سیّد را شناخته بود؛ خودش بود، همان امام مهربان، همان که در مسیرِ آمدن به مشهد خودش و آن خانم قصه‌ای از او برای هم تعریف کرده بودند. بی‌اختیار زیر لب گفت: «یا ضامن آهو! ... یا ... » در میان نگاه‌های مبهوت شهربانو، امام دعایی خواند و گفت: «نگران علی نباش. »شهربانو این جمله را که شنید، با صدای گریه ی علی کوچولو چشم‌هایش را باز کرد....فروشگاه اینترنتی نیک بوک