خانه برنارد آلبا (پالتویی)

انتشارات برج بابل منتشر کرد:اتاقی روشن درون خانه. دیوارهایی بلند. درهایی با پرده هایی کنفی با نقش هایی از درخت و پرنده. صندلی های چوبی. تابلوهایی با مناظری تخیلی از خدایان و پادشاهان افسانه ای. تابستان است. سکوت سنگینی در صحنه سایه افکنده است. پرده بالا می رود و فقط صحنه ی نمایش نمایان می شود. صدای ناقوس کلیسا به گوش می رسد. خدمتکار خارج می شود.خدمتکار: صدای دنگ دنگ ناقوسا مث طبل تو گیجگام میخوره.پونسیا (در حال خوردن سوسیس و نان خارج می شود): دو ساعته دارن ضجه می زنن. کیشیشا از تموم دهکده ها اومدن. الان کلیسا دیدن داره. موقع دعای اول ماگدالنا از هوش رفت.خدمتکار: آخه اون بیشتر از همه تنها شده.فروشگاه اینترنتی نیک بوک

انتشارات برج بابل منتشر کرد:اتاقی روشن درون خانه. دیوارهایی بلند. درهایی با پرده هایی کنفی با نقش هایی از درخت و پرنده. صندلی های چوبی. تابلوهایی با مناظری تخیلی از خدایان و پادشاهان افسانه ای. تابستان است. سکوت سنگینی در صحنه سایه افکنده است. پرده بالا می رود و فقط صحنه ی نمایش نمایان می شود. صدای ناقوس کلیسا به گوش می رسد. خدمتکار خارج می شود.خدمتکار: صدای دنگ دنگ ناقوسا مث طبل تو گیجگام میخوره.پونسیا (در حال خوردن سوسیس و نان خارج می شود): دو ساعته دارن ضجه می زنن. کیشیشا از تموم دهکده ها اومدن. الان کلیسا دیدن داره. موقع دعای اول ماگدالنا از هوش رفت.خدمتکار: آخه اون بیشتر از همه تنها شده.فروشگاه اینترنتی نیک بوک