روح برکه

انتشارات شانی منتشر کرد:آنها ایستاده بودند و به برکه نگاه می کردند، لورا تیلر به ربه کا گفت: (فکر کنم همسر اول آقای تیلر را می شناختی) زن جوان سیاه پوست به عقب برگشت و نگاهش را از برکه مواج گرفت، انگار از نگاه کردن به آن ناراحت می شد.بالاخره جواب داد (بله مادام، او واقعا زیبا بود. مرگ او یک حادثه ی تاسف بار بود)فروشگاه اینترنتی نیک بوک

مسخ

انتشارات شانی منتشر کرد:یک روز صبح وقتی گرگور سامسا نفس نفس زنان از یک خواب آشفته پرید ناگهان متوجه شد که تبدیل به یک حشره موذی غول پیکر شده است. او به پشت سفت و سخت و زره مانندش افتاده بود و وقتی سرش را کمی بالا آورد شکم گنبدی مانند و قهوه ای رنگش را دید که با رگه های قوسی شکل سفت و محکمی تقسیم بندی شده است. پتو آنقدر بالا رفته بود که به سختی روی شکمش بند بود و نزدیک بود سر بخورد و بیفتد و پاهای بیشمارش که در مقایسه با سایر اندامهایش به صورت رقت آمیزی بسیار نازک بودند جلوی چشم هایش از روی بیچارگی تکان می خوردند. پیش خودش گفت: یعنی چه بلایی سرم اومده؟فروشگاه اینترنتی نیک بوک

گ.نسرکانی

گتسبی بزرگ

انتشارات شانی منتشر کرد:زمانی که جوان تر و بالطبع آسیب پذیر تر بودم، پدرم چند نصیحت به من کرد که هنوز هم آنها را در ذهنم مرور می کنم. او گفت: (هر وقت احساس کردی می خواهی از کسی ایراد بگیری، همان لحظه به خاطر بیاور که همه مردم دنیا، امکاناتی را که تو داشته ای، نداشته اند.) او بیش از این چیزی نگفت اما ما همیشه با هم رابطه ای غیر معمول و پنهان داشتیم و من فهمیدم که منظور او بسیار فراتر از این بود. در نتیجه من همواره از قضاوت در مورد دیگران پرهیز می کنم.فروشگاه اینترنتی نیک بوک

معصومه صیاد نبی نیا

دیویدکاپرفیلد

سها بعنونی

روزگار و رباعی (شانی )

انتشارات شانی منتشر کرد:چند سال اخیر مجموعه‌های ارزشمندی(تحقیقی پژوهشی و گزیده آثار) در زمینه رباعی چاپ شده است که هر کدام در جای خویش تاثیر گذار بوده‌اند، امیدواریم این اثر نیز در قضاوت تاریخ رو سفید شود، تا جایی که در توانمان بود وجدان را در گردآوری این اثر حاکم کردیم و با فراخوانی که بارها تکرار شد و جستجوها، تماس‌ها و پیگیری‌های یکساله سعی کردیم مجموعه‌ای کامل راپیش روی نگاه ظریف اهالی عشق و علم قرار دهیم باشد که مقبول خاطر اهل نظر افتد.هرگــز دل مـن زعلم محـــروم نشدکــم مانــد ز اسرار که معلوم نشــدهفتاد و دوسال فکر کردم شب و روزمعلوم شــد که هیــچ معلــــوم نشدخیام نیشابوریفروشگاه اینترنتی سی بوک

متوکلوپرامید

انتشارات شانی منتشر کرد:اگر متوکل و پر امید بود سارتر تهوع را می نوشت؟فروشگاه اینترنتی نیک بوک

کوچه اردیبهشت

انتشارات شانی منتشر کرد:گاهی می شود دیوار بن بست را شکست و کوچه ای تازه ساخت،کوچه ای که با آمدن تو متولد می شودکوچه ای به وسعت اردی بهشت...فروشگاه اینترنتی نیک بوک

هزار سال افسردگی

انتشارات شانی منتشر کرد:حس عاشقانهاز دنیام دور شده...صدای خنده هاتاز خاطرم پاک شدهچی شد بهم بگو از چی دلخور شدیاینجوری دل بریدی از من دور شدی. . .فروشگاه اینترنتی نیک بوک

بر بال های خزان

انتشارات شانی منتشر کرد:رها الماسی: خسته و گرسنه بودم لباس کمی به تن داشتم و از سرما بشدت می لرزیدم ؛ دستانم را برای گرم شدن زیر بغلم می گذاشتم و چادرم را محکم بدور خودم می پیچیدم چون ترس و سرما در وجودم ریشه دوانده بود و همه ی جانم در حال یخ زدن بود؛ در این حال بودم که یکمرتبه دستی از پشت سر به شانه ام خورد و مرا در جای خود میخکوب کرد.......فروشگاه اینترنتی نیک بوک