نظریه سیستم های پیچیده

انتشارات شورآفرین منتشر کرد:کتاب «نظریه ی سیستم های پیچیده » جلد نخست از مجموعه کتاب های «نظریه ی ژروان» است، و آغازگاهی برای ورود به این چارچوب مفهومی محسوب می شود. با این حال مانند بقیه ی کتاب های این مجموعه طوری نوشته شده که به تنهایی هم برای علاقمندان قابل استفاده باشد. هدف از این نوشتار، به دست دادن روایتی منسجم، فشرده و دقیق از مفهوم پیچیدگی است. امروز رویکردهای گوناگونی به نظریه ی سیستم ها وجود دارد و اندیشمندان و نظریه پردازان گوناگون هریک نسخه ای از این نظریه را پرداخته و پیشنهاد کرده اند. این کتاب روایتی خاص از این رویکرد را به دست می دهد، که با هدف طرحریزی نظریه ای کلان درباره ی پیوند «من»ها و «نهادها» شکل گرفته و همچون زمینه ای برای تحلیل سیستمی نظامهای روانی و اجتماعی طرحریزی شده است .فروشگاه اینترنتی نیک بوک

سینمای جنایی (شور آفرین)

انتشارات شورآفرین منتشر کرد:«هر کسی که در دهه‌ی چهل مرتباً به سینما می‌رفت، گرفتار علاقه‌ی عمیق هالیوودِ پس از جنگ به درام‌های هول‌انگیز می‌شد. از ژانویه تا دسامبر (تمام سال) سایه‌های عمیق، چنگال‌های گره‌کرده، هفت‌تیرهای در حال انفجار، آدم‌ بدهای سادیست و قهرمانان زجردیده از بیماری‌های ذهنی ریشه‌دار، در نمایشی بی‌وقفه از روان‌رنجوری، عشق‌بازی عریان و قتل فجیع، روی صحنه بودند.»- دی مارشام، لایففروشگاه اینترنتی نیک بوک

علی کرباسی

سونات مهتاب (پالتویی)

انتشارات شورآفرین منتشر کرد:می‌دانم، هرکدام از ما به‌تنهایی سفر می‌کندبه‌سوی عشق،سوی ایمان،به‌سوی مرگ...می‌دانم؛ من این را آزموده‌ام... فرقی نمی‌کند.بگذار با تو بیایم.فروشگاه اینترنتی نیک بوک

فرامرز الهی ، سینا کمال آبادی

شب و مه

انتشارات شورآفرین منتشر کرد:ژان کرول، از شاعران بزرگ قرن بیستم، مثل میلیون‌ها هم‌نوع دیگر به ناچار هول‌انگیزترین تجربه‌ی تبعید را از سر گذراند؛ تجربه‌ی رانده‌شدگی یا نفی بلد . ما نیز بی‌تردید نیازمند تحلیلی موشکافانه و نگاهی نافذ بودیم تا یارای این را داشته باشیم که در مقابل دیدگان ببینیم آن‌چه را تماشایش ورای تحمل است، و با گوش‌مان بشنویم آن‌چه را به زبان نیاید. و این رانده‌شده‌ی پیشین، با کلام خود، به دور از این‌که بخواهد با نیت جلب ترحم و دلسوزی شبهه‌ناک به توصیف این هراس و وحشت بپردازد یا به‌ویژه بخواهد پیام «اخلاقی»ای صادر کند، صرفاً متنی موشکافانه و مشحون از نکته‌سنجی پیش روی ما قرار داده، همچون لیزری که به چشم نمی‌آید، اما اثرگذاری‌اش هولناک است..فروشگاه اینترنتی نیک بوک

محمدرضا شیخی

میزانسن

انتشارات شورآفرین منتشر کرد:به یاد دارم که در دوره‎ی کارشناسی مشغول مطالعه‎ی نمایی از «بدنام» (آلفرد هیچکاک، 1946) بودم که نمونه‌ی اعلای قدرت بیان در نورپردازی است: برداشت بلند آغاز سکانس دو‎م. آلیشا هوبرمن (اینگرید برگمن) که پدرش تازگی به خیانت علیه ایالات متحده محکوم شده، در حال برگزاری شب‎نشینی است. وقتی او و مهمانان مست‎ می‌رقصند یا با هم حرف می‌زنند نوری یکنواخت و معمولی بر همه می‎تابد. با وجود این، کمی بعد توجه آلیشا به مهمان ساکتی در پیش‎زمینه‎ی تصویر جلب می‎شود. این مردِ پشت‌به‌دوربین در لبه‎ی نوری نشسته که بقیه را روشن کرده است. هنگامی که آلیشا او را مهمان ناخوانده می‌خواند یا وقتی تحسینش می‎کند، ساکت می‎ماند. چیز زیادی از او نمی‎دانیم اما می‎شود تشخیص داد که این شمایل ضدنور متعلق به شخصیت اصلی مرد، یعنی کری گرانت، است. سازمان‌دهی نور، بازیگران و دوربین به مجموعه‎ای از خوانش‎های ضمنی راه می‎دهد. تصویر تیره و ضدنور کری گرانت طوری به‌نظر می‎رسد که انگار در سینما هستیم و او روی صندلی جلویی ما نشسته است. ما همراه با گرانت به نظاره می‎نشینیم، پشت او هستیم و چشم‎انداز مشترکی داریم. همچون گرانت در مستی و بی‎پروایی برگمن دقیق شده‎ایم اما نمی‎توانیم در احوال گرانت مداقه کنیم.فروشگاه اینترنتی نیک بوک

بصیر علاقه بند ، مونا محمدیان

شمشیر داموکلس (شور آفرین)

انتشارات شورآفرین منتشر کرد:معمار: عزیزم به دست‌هایمان نگاه کن...همسر معمار: نگاه می‌کنم.معمار: دست‌هایمان، کنار هم روی یک کلاویه...همسر معمار: به هم می‌آیند.(ابتدا فقط موسیقی به گوش می‌رسد، بعد از مدتی، هم موسیقی و هم گفتگو.)همسر معمار: دوستم داری؟معمار: دیوانه‌وار... تو هم دوستم داری؟همسر معمار: مثل دیوانه‌ها... دوستم داری؟معمار: مثلِ دیوانه‌ها...(مدتی فقط موسیقی، سپس هم موسیقی هم گفتگو.)همسر معمار: خوشبختی؟معمار: خوشبختم... تو خوشبختی؟همسر معمار: خوشبختم(مدتی دست از نواختن موسیقی برمی‌دارند و به هم نگاه می‌کنند. تیک تاک پاندول ساعت دیواری. دوباره شروع می‌کنند به نواختن پیانو. هم می‌نوازند و هم گفتگو می‌کنند.)معمار: غیر تو کسی را در این دنیا ندارم...همسر معمار: به‌زودی پسردار هم میشی...معمار: شاید هم دختر...همسر معمار: تازه! آدم‌ها هستند، وطنت هست، دنیا هست...معمار: همه‌اش در توست، تو همه‌شانی...همسر معمار: هنرمندی... دلم می‌خواست مثل تو معمار می‌شدم...معمار: ساختمان خواهم ساخت. شیشه، پلاستیک، آلومینیوم، یعنی پر از نور، پر از هوا. از آب سبکتر ولی از فولاد محکمتر.همسر معمار: فقط خانه می‌سازی..معمار: پادگان، عمارت دولتی و زندان نمی‌سازم.همسر معمار: می‌توانی سالن نمایش و سینما هم بسازی...معمار: همین‌طور سالن کنسرت!همسر معمار: عزیزم...معمار: چقدر زندگی قشنگه...!(موسیقی را متوقف می‌کنند. تیک تاک پاندول ساعت. دوباره موسیقی را از سر می‌گیرند. هم پیانو می‌نوازند هم گفتگو می‌کنند.)همسر معمار: یک تابلو دیدم از جنسِ ابریشمِ چینی. در صحنه جلوی تابلو، یه دختر جن‌زده نشسته؛ پریشان حواسه اما لبخند رضایتی به‌لب داره! در صحنه بعدی هم موشکی به سمتِ ماه پرواز می‌کند. دلم می‌خواست به ماه برم.معمار: پسرمون میره...همسر معمار: شاید هم دخترمون...معمار: اگر جنگ نشه، شاید ما هم بریم...(همسر معمار دست‌هایش را از روی کلاویه‌ها برمی‌دارد. معمار برای مدت کوتاهی همچنان می‌نوازد. سپس به صورت همسرش نگاه می‌کند. او هم دست‌هایش را از روی کلاویه‌ها برمی‌دارد. تیک تاکِ ساعت دیواری...)فروشگاه اینترنتی نیک بوک

فرشته بیگدلی

از فیلم مستند تا نقد مستند

انتشارات شورآفرین منتشر کرد:آیا فیلم‌ها می‌توانند به‌مثابه اسناد مطرح باشند؟ اسناد ملی؟فروشگاه اینترنتی نیک بوک

جنگجو (جیبی)

انتشارات شورآفرین منتشر کرد:این هشدار را جدی بگیر. تا آمادگی اش را به دست نیاورده ای، این کتاب را نخوان. اما نترس، اگر این کتاب را گشوده ای شاید چندان نیرومند شده باشی که..........شاید تو جنگجو باشی... فروشگاه اینترنتی نیک بوک

ازو فرم های ناپایداری

انتشارات شورآفرین منتشر کرد:بعضاً پیش می‌آید که اُزو در برخی از فیلم‌هایش شخصیت‌هایی را مقابل دوربین عکاسی قرار می‌دهد. عموماً این لحظه لحظه‌ای است حاکی از خوشبختی: دمی که اعضای خانواده دورهم جمع شده‌اند؛ امری فی‌نفسه به‌یادماندنی و خاطره‌انگیز که البته تقدیرش این‌گونه رقم خورده که فنا شود، که دیری نپاید، و به همین علت است که از چنین لحظه‌ای عکس می‌گیریم.در این‌جا بین عکس و «سوژه»‌اش هماهنگی ازپیش‌تعیین‌شده‌ای برقرار است: ردی از غیاب و فنا، و همچنین تصویر خانواده. در جای‌جای دنیا، از دیرباز، مرسوم‌ترین کاربرد عکس این بوده ‌که عشق بی‌پیرایه‌ی خانوادگی جایگاه و «ابزار بیانی» خودش را در عکس داشته باشد، درست شبیه ماهیت خانواده که به قول هگل «کار» اصلی‌اش به‌سوگ‌‌نشینی است.عکس آن چیزی را ثبت می‌کند که تقدیرش بر فنا و نابودی است. اما در بسیاری از فیلم‌های اُزو، بحث بر سر همین فنا و نابودی است: از‌هم‌گسیختگی خانواده برسازنده‌ی درون‌مایه‌ی اصلی آخرین فیلم‌های او است.اما خوشبختی، همانی‌که عکس‌ها تلاش دارند تثبیتش کنند، در تراز فیلم‌ها به نظر زودگذر می‌آید؛ چراکه زمانْ مایه‌ی تمایز تصویر سینماتوگرافیک و عکس (تصویر فتوگرافیک) است. و همین گذار، در مقام «ناپایداری»، در سینمای اُزو بدل می‌شود به فحوای اصلی و خودِ «ایده‌»ی فیلم‌ها. فروشگاه اینترنتی نیک بوک