دوحفره ی خالی ازچشم

انتشارات کتاب هرمز منتشر کرد: روبه روی آیینه امزنی با دو حفره ی خالی از چشمدردهای اش را تلخند میزندو دستهای اشدستهای اش میان گل های روسری گم شدهو افکارشافکارش هراسانلابه لای برگ های چروکیده ی پاییزصدای در هم کلاغ های روی درخت حواس ماهی های ته حوض را می رنجاندو شیون اسبی پابه ماه آن نزدیکی هاسودای تنهایی را نفس می کشدفروشگاه اینترنتی نیک بوک

آدم حرفی ها دربرف

انتشارات کتاب هرمز منتشر کرد : من از این آدم حرفیهاترس برم داشته با خودش برده چقدر برف در صدایشاناین سوز سرما از کدام دهانه؟ دریچه باز کرده هر چه از دهانشان تریبون های لجن پراکنیسر هر کوچه برپاستمن کم آوردم از کلمه از حرفاینها که حرف نیستفروشگاه اینترنتی نیک بوک

بر رگ های بریده این سطرها

انتشارات کتاب هرمز منتشر کرد : با کلماتم تنهایی را به جنگ بر می خیزممی خواهم این سنگ بزرگ رابردارم از سر راهبه تمام جنگ ها و سنگ ها بگویم نهبادبادک و خنده راگسترش بدهم درخت بکارم تا کودکان زمین در کلمات ام رشد کنند همدیگر را ببوسندو زمین زیباتر بچرخد!فروشگاه اینترنتی نیک بوک

به کلمات پا می دهی

انتشارات کتاب هرمز منتشر کرد : اندوه تو سکه ای زرین در بازارهای قلبم!فروشگاه اینترنتی نیک بوک

تآ

انتشارات کتاب هرمز منتشر کرد : شاید ذرت جدی ترین خواب زمین باشد ، دستاش را تا دراز لخت کند از گردن لباس آویزان شود و بنشیند کنار یک راحتی به سقف همین اتاق لعنتی بوزد جایی نزدیک پنجره به (مالد) اوایل زیپش را به همین خطای سه وجهی... جایی که معمولا اینجا مینامیدش از خطاهای لبه دار می گفت پیپ اش را باد می کرد تا بزرگ شدن دود را استعاره ی ابر بنامد و این همان سوتفاهم شدن جنبش های یکبار مصرف است که پای یک آرزوی تمییز آینده را تقسیم می کنند.فروشگاه اینترنتی نیک بوک

گمشده در حزن صدایی

انتشارات کتاب هرمز منتشر کرد : رازی ست دوست داشتن اتکه روزی فاش می شودنه از میان واژه های مست شعر منکه یک عمر در آغوش عشق تو ترانه خوانده اندنه از میان اشک ها و لبخندهای پنهان منکه هیچوقتهیچ کسی دلیلش را نفهمیدرازی ست دوست داشتن توکه روزیتوخود توبه اقراری زیبا فاش خواهی کردفروشگاه اینترنتی نیک بوک

لذت لبخند تو بر کاغذ

انتشارات کتاب هرمز منتشر کرد: در فکرهای خودم رشد میکنمجهت به هیچ عقربه ندارم به هر طرف که بچرخمآفتابگردانیدر لحن من حاضر است !فروشگاه اینترنتی نیک بوک

قرنطینگی

انتشارات کتاب هرمز منتشر کرد: از چه دیر میرسی از راه؟چه آن ها که رفته اند نرفته اندتو را تنها گذاشته اندگاهی هزار زمستانبهتر از یک بهار غمگین استبرگرد!زمین همیشه گیرنده ی خوبی بود البته جز گل و گیاهنداده است به قرنهانه عید و نه سفرهاین خانه ی خالی بی عطر قهقههخالی تر از همیشه گرد گرفته در سکوت خودش خالی استباورم نمیشوداصلا کجا برویم؟مگر در شمال بهتر میمیریم؟ مرده ایم؟!قرنطینه در این قرنویروس های عظیمی در ماست هزار پنجره فولاد به دادمان نرسیداین همه خیابان خالیبا هزار سرفه در سینه آخ... تف چه مرگ ها در ریه ها راه رفته اندفروشگاه اینترنتی نیک بوک

وتن

انتشارات کتاب هرمز منتشر کرد: نگران خیس شدن دریا نیستم دهلیز چپ وقتی عاشق می شود که خون ماه را بریزد به ماه تیزی کشیده، قیصری پوشیده و این خراش پیشانی ، بله دقیقا پیشانی شب تاخیر یک اتفاق بودفروشگاه اینترنتی نیک بوک