آوید

انتشارات آمو منتشر کرد: گیتی تو اگر نباشی تحمل این لحظه ها برایم دشوار است. تو را در کنارم حس می کنم که با تمام این بدبختی ها کنار می آیم صدایت آرامم می کند تمام خستگی هایم را می زداید. من بنده محبت توام ،گیتی درست مانند هر جنبنده دیگری که بنده محبت است این که کنارم مینشینی و دستت را دور گردنم می اندازی من دیگر اشک نمی ریزم و لبخند می زنم تمام سختی های زندگی را تاب می آورم می پرسی چرا در چشمانت همیشه رگه ای از درد دیده می شود؟ من سکوت می کنم نمی خواهم از دردهایم به تو بگویم و تو را هم ملول کنم چهره شاد تو را هم غم بگیرد. در عوض لبخند می زنم لبخند همچون موسیقی بیکلام است. خودت باید حسش کنی و برداشتی از آن داشته باشیفروشگاه اینترنتی نیک بوک

ناسور

انتشارات آمو منتشر کرد: مرد داخل قاب عکس میخندد سیگار زیر لب گذاشته و دودش را به بیرون از قاب پف میکند دستار ابلقی به سر بسته و کلاشینکفی در دست راست گرفته و پای چپش را بر سنگ سفیدی گذاشته استروبه روی قاب می ایستی با دست چپت یا بهتر بگویم با تنها انگشت دست چپت ریشهای کم کم سفید شده ات را می خارانی عجب جوانی ای داشتم مرد داخل قاب پایش را از روی سنگ بر می دارد. سیگار را با تنها انگشت دست چپش میگیرد دود سیگار را به هوا پف میکند برو برادر جوانی ات هم چندان چیزی نبودی برو !لوده از کویته تا پیشاورت از قندهار تا کابل از مزار تا بامیانت زیر دستان من بود خودت که خوب میدانی حالا پیر شده ایم بادمان رفته است یک وقت نام و نشانی داشتیم مرد خندهای می کند قنداق کلاشینکف را روی زمین می گذارد بدنش را کمی خم میکند انگار که بخواهد چیز مهمی بگویدفروشگاه اینترنتی نیک بوک

ویونگهان و فیلسوف

انتشارات آمو منتشر کرد:دیوانه با شنیدن این حرف بلندتر خندید و گفت: «فیلسوف هم باشی خواهی مرد دیوانه تر از دیوانگان کسی است که به جای فیلسوف اندیشه های او را دفن می کند. من که اندیشه هایم پابرجاست. اگر بمیرم مستقیم خودم می میرم نه این که مانند این مرد قصد داشته باشم که دوتار خود را دفن کنم. من دیوانه هم باشم هیچ گاه اراده ی دفن دوتار را نخواهم کرد. راستش من دیوانه نبودم اما.... مثل خندید اما چه دیوانه گفت: «اما باید دیوانه می شدم» هنرمند گفت: «چرا؟» و دیوانه گفت: «چون در این شهر من هم چون خود پوره مانند خودم پنج تن دیگر را هر روز می بینم و در شگفتم که کدام یکی از پنج تن من هستم. خود را گم کرده ام آنها دقیقاً چون من هستند؛ قدبلند و ژولیده موی راه می روند، می خندند و گپ می زنند. دقیقاً شـبـیـه مـن. من پوره مثل من زندگی دارند و همرنگ من می خورند. شب گردند و سیاه پوش مدت هاست که در پی این هستم که خودم کدام یکی از اینها هستم...»فروشگاه اینترنتی نیک بوک

خوابگاه ابرهای سیاه (خشتی)

انتشارات آمو منتشر کرد:آتوسا با آنکه میان را با همت و سرسپردگی بسته بود، نمی توانست آن افسانه ها را به سادگی فراموش کند. مگر اراده استوار و همت بلندش قوت دلش می شد و پایش را مجال راه رفتن می بخشید. سفر را بیم و هیجان آغاز کرد...فروشگاه اینترنتی نیک بوک

ناگهان کلاغ (خشتی)

انتشارات آمو منتشر کرد:خدا خوب است و دنیا را کشیده چه زیبا رسم گل ها را کشیدهنه تنها آب و خاک و آتش و بادکه ابر و کوه و صحرا را کشیدهفروشگاه اینترنتی نیک بوک

مرد یخ زده

شعر هنر زبانی زیبا (2 جلدی)

انتشارات آمو منتشر کرد:شعر چیست؟ بیان فشرده ،سیمایی آهنگین و عاطفی واقعیت به یاری واژه ها ابزار بیان در شعر زبان است و ،زبان ابزار بیان همه گونه های ادبیات نیز هست. آن چه شعر را از گونه های دیگر ادبی ویژگی می بخشد، فشردگی و آهنگینی است؛ اگر نه، سیما پردازی به یاری تخیل و بیان عاطفی در همۀ هنرها و در همه گونه های ادبی جایگاه روشنی .دارند این تنها هنر زبانی نیست که با تخیل و عاطفه سروکار دارد و از واقعیت بهره می گیرد بیان واقعیت کار همۀ شناخت ها است و در همه شناختها تخیل و باز ،عاطفه با بیشی و کمی نمود دارند؛ مگر در شناخت هنری فراگیری و گستردگی فراوان تری پیدا می کنند؛ همان گونه که ،زبان هم ابزار بیان علم و فلسفه و دین است و هم ابزار بیان ادبیات آن چه تفاوت پدید می آورد این است که در ،علم ،زبان که در سرشت خود مبهم است ابهام گریزی پیشه می کند و در ادبیات ابهام گرایی.فروشگاه اینترنتی 30بوک