راز دهکده ی نیست در جهان

انتشارات افراز منتشر کرد:پَرگُل، نوکرت‌ام به خدا. صبر کن حالا، به همه‌شون نشون می‌دم دنیا دستِ کیه. می‌دونی، اصلاً خر ما از کُرگی دُم نداشت. رفته بودم پی بز، همونی‌ که گفته بودی رفته بودم پیداش کنم؛ اما مگه شد؟ نشد دِ! ناکسا دنبال‌ام کردن. اونا بدو من بدو، اونا بدو من بدو، الفرار! نمی‌دونستم بخندم یا گریه کنم، سکسکه‌ام گرفته بود. نامردا کوتاه نمی‌اومدن. باور می‌کنی بچه‌محل‌ها سنگ می‌زدن به‌م؟ همونا که همیشه دوست‌شون داشتم و می‌مردم براشون، میخندوندم‌شون، باورت می‌شه یعنی؟ داد می‌زدن «داوود خُله این‌جاست.» حالا من خل شدم؟ پرگل یه‌چیزی می‌گم، یه چیزی می‌شنُفی. داد می‌زدنا؛ دادی می‌گم، دادی می‌شنُفی. می‌خواستن آجانا بیان منو بگیرن ببرن هلفدونی، به ریش‌ام بخندن. راست می‌دوئیدمْ از چپ می‌رسیدن. جلو می‌رفتمْ از جلو سبز می‌شدن. دوره‌ام کرده بودن. مرگِ تو انگار چمه؟ انگار جذاممه، می‌خندیدن بهم.فروشگاه اینترنتی نیک بوک

راز کوچه شیروانی

انتشارات افراز منتشر کرد:«گِراتس، گِراتس زیبا هم افاقه نکرد. دو روز بیشتر آنجا دوام نیاوردم و زودتر از موعد برگشتم وین. الان هم زیر سقف بلند خانه قدیمی، خانواده گابریل نشستم. توی اتاق بزرگی که وقتی با خودم بلند حرف میزنم، صدا می‌پیچد و مثل بومرنگ می‌خورد توی سرم. تب دارم، تنم سوزن سوزن می‌شود. پنجره بزرگ اتاق را باز گذاشتم و توی تاریکی نشستم و چشم دوختم به باران به صدای باران روی برگ، روی خاک، روی دیوار سیمانی، روی نرده، روی سقف ماشین هایی که رد می‌شوند.»فروشگاه اینترنتی نیک بوک

چهره ای آشنا

انتشارات افراز منتشر کرد:اِیدی همه لذت بردند. همه. می‌تونستم از چهره‌هاشون بخونم. خب، همه به غیر از دنیس، البته. اون خیلی خوب به نظر نمی‌رسید، دورا. باید بگم خوب به نظر نمی‌رسید. اگه بخوام تو یه کلمه بگم، اون... پریشون بود. این چیزی بود که اون به نظر می‌رسید- پریشون. به هر حال، چی انتظار می‌ره، فکر کنم- اون، خب، هر چی باشه، پدرش بود. فکر کنم برای اون ضربه‌ی سنگین‌تری بوده؛ بدبختِ بیچاره. دورا(کمی مضطرب)مطمئنم براش سخت بوده، اِیدی. من یه دقیقه هم شک نمی‌کنم. اما به خاطر غمش نبود که اون گوشه نشسته بود، قوز کرده بود و عبوس به خلال‌های تزئین نوشیدنی‌ش ضربه می‌زد و اون‌ها رو به هر گوشه‌ای از اتاق پرت می‌کرد. اِیدیمتوجه‌ش شدم!دوراچهل سالشه، عین چهارده‌ساله‌هاست.اِیدیمی‌گما... چه زود گذشت.دورانمی‌دونستم روم رو کدوم ور بگیرم.اِیدیفکر نکنم کس دیگه‌ای متوجه شده باشه.دورادیدم یکی از اون خلال‌ها افتاد رو کلاه‌گیس خواهرت.اِیدیاون کلاه‌گیس نیست، جونم.دورانیست؟اِیدینه- همه‌ش طبیعیه... دونه دونه‌ش از زیر پوست سرش سبز شده. سال‌هاست به‌ش التماس می‌کنم موهاش رو یه کم مدل امروزی بزنه، ولی بهتره الکی گل لگد نکنم. دورااین دیگه چه جورشه!فروشگاه اینترنتی نیک بوک

انسیه پی آفرین ، امید آل آقا

خدای جهنم

انتشارات افراز منتشر کرد:ولچ: ...هرچیزی محدودیت‌های خودشو داره فکر کنم. بالاخره هر چیزی دیر یا زود به ته خط می‌رسه. حتی قهرمانانه‌ترین ایده‌ها... دیر یا زود بالاخره به چندتا احتمال محدود می‌رسه...هینز: می‌دونی اسم پلوتونیوم از چی گرفته شده فرانک؟فرانک: چی؟ پلوتونیوم؟هینز: آره.فرانک: نه، از چی؟هینز: پلوتو، خدای جهنم . فرانک: اوه، فکر می‌کردم اون ‌یه شخصیت کارتونیه.فروشگاه اینترنتی نیک بوک

محمدعلی کفاش زاده

عرصه سینما نوآر

انتشارات افراز منتشر کرد:ساختار مهمایی و پُر رمز و راز، وجود فیگور شبه کارآگاه و بازرس جنایی، تعلیق، دلهره، کابوس، سوءظن، زیر نظارت و کنترل دائمی افراد، اتهام، توطئه‌چینی، پارانویا، بحران هویت، آدم‌ربایی، قتل و خاستگاه تاریکی شهر و سایه‌های بلند توطئه، برخی از مهم‌ترین عناصر روایی تریلر جنایی‌اند که همراه با ویژگی‌های سبکی آن چون نورپردازی با کُنتراست بالا، موسیقی اَتمسفریک و پر تنش برنارد هرمنی، حرکات دوربین پیچیده و افشاگرانه، فضاسازی وهمناک جهان فیلم تریلرهای نوآر را می‌سازند.کتاب عرصه‌ی سینما نوآر با بهره‌گیری از تاریخچه‌ی خلق و زایش این نوع سینما از پیدایش و ظهور تا خاتمه و به سرانجام رسانیدن این‌گونه‌‌ی پر تنش و خارق‌العاده‌ی سینمایی، چنانچه با عناوین خود در فهرست کتاب شاهد آن هستیم، همواره گامی موثر و نایاب در بهره‌گیری از اطلاعاتی کامل و جامع برای علاقه‌مندان به صنعت سینما و هنردوستان برداشته است.بی‌شک مقادیر بسیار زیادی از تلاش‌ها توسط مترجم کتاب در جمع‌آوری و کسب هرچه بهتر و درک آسان‌تر حجم انبوه آثار سینمایی بر خوانندگان این مجموعه از کتاب‌ها، بر آن شد تا به‌درستی در انتخاب عنوان‌بندی و فصل‌های کتاب مذکور، موشکافانه دقت خود را لحاظ و مورد کنکاش قرار دهیم.فروشگاه اینترنتی نیک بوک

ابراهیم سلیمانی راد

نردبان شخصیت

انتشارات افراز منتشر کرد:فرض کنید نویسنده‌ی سریال یا حتی نمایشنامه‌ای در اثرش 10 شخصیت دارد. او برای خلق جذاب و رنگ‌بندی‌شده از شخصیت‌ها به لحاظ خُلقی، رفتاری و گفتاری، نیاز به تمایز و تنوع همراه با دلایل و اسلوب‌های باورپذیر در طراحی کاراکترهایش دارد. این تقسیم‌بندی‌ها کمک می‌کند که ما حداقل با پانزده کهن‌الگوی شخصیتی شاخص آشنا شویم و درکی برای دلایل رفتاری و خلقی‌شان داشته باشیم و حتی گاهاً با ادغام دو یا سه تایپ شخصیتی در یکدیگر، کاراکتری ویژه و خاص خلق کنیم.این مجموعه امکانی برای مطالعه و دسترسی آسان به تفکیک تایپ‌های شخصیتی مختلف و ابعاد آنهاست، نه چیزی بیشتر.فروشگاه اینترنتی نیک بوک

متد (سیستم گرون هلم)

انتشارات افراز منتشر کرد:مرسدس: اعمال خشونت می‌تونه تحت شرایطِ مشخصی، بر ضدِ خود انسان عمل کنه. می‌دونید چرا؟ چون یه خشونتِ ظاهری بود. واقعیت نداشت. حالتی که از بیرون تحمیل شده بود. ساختگی بود. با چنین خصوصیاتِ شخصیتی‌ای که شما دارید، می‌دونید اگه تو کار با مشکلی رو به ‌رو بشید، چی می‌شه؟فرناندو: شما مشکل رو بزرگ‌تر می‌کنید.مرسدس: توضیحات دیگه کافیه. وقتِ رفتنه. منم دوست دارم قبل از این که بچه‌هام بخوابن، خونه باشم. با این آدمِ کلّاش حرف زدن، فقط وقت تلف کردنه.فرناندو: دیگه بس کنید که منو ...مرسدس: بعله؟فرناندو: من... آخ، هیچی.مرسدس: واقعاً فکر کردید می‌تونید ما رو گول بزنید؟ زندگیِ شما رو تو یه کلمه می‌شه خلاصه کرد: بی‌نهایت وحشتناک؛ چه در زمینه‌ی شغلی و چه در زندگیِ خصوصی. و با اجازه باید بگم، تصور نمی‌کنم که امیدی به بهتر شدنِ زندگی‌تون وجود داشته باشه.(فرناندو در سکوت به آن‌ها می‌نگرد.)مرسدس: ما به‌دنبال یه آدم خوب نمی‌گردیم که از دیدِ مردم، شارلاتان و عوضی باشه. آن‌چه که ما به دنبالش‌ایم، یه شارلاتانِ عوضیه که از دیدِ مردم، آدم خوبیه.فروشگاه اینترنتی نیک بوک

علیرضا کوشک جلالی

یک جرعه خاک

انتشارات افراز منتشر کرد:هاینریش بل فصل دیگری از «تکامل» انسان را در این اثر بما نشان می دهد. شکل و محتوای این اثر گام بزرگی است در عرضه ی تئاتر نو که دیگرانی همچون بکت، ارول و حتی کافکا را به خاطر می آورد. اندک موجوداتی که آخرین بازماندگان نسل انسان بشمار می آیند در یک نظام «طبقاتی» بسیار سخت، بیهوده و غیر منطقی، تنها باید به فکر زنده ماندن باشند و در جهانی که دیگر جهانی نیست، بر تخته پاره ای که به صخره ای وصل شده روزگار بگذرانند. گروه کوچکی که بعد از « توفان نوح» جدیدی، با پوشیده شدن تمام خاک از سوی آب، حتی از خندیدن و بازی کردن هم محرومند چون اینجا همه چیز ممنوع است حتی گفتگو با کسی که در رده ی بالتری قرار دارد. با این حال هنوز پیرمردی همچون نماینده ی خاطرات، یاد ها، روابط گذشته ی جامعه انسانی بر زمین زیر آب رفته و امکاناتی که این زمین برای زندگی به آن انسان ها اعطا می کرد سخن میگوید و در مقابل این برداشت از زندگی، روابط ، قوانین سخت و بیهوده، نه تنها مقاومت می کند بلکه با عمل و گفتار خویش روح دیگری به افرادی از این گروه القاء می کند. سرگرمی، بازی و زیبائی عشق در کنار اندیشه ی تساوی انسان ها و مقاومت در برابر قدرت، هرچند بسیار نامحسوس اما دوباره آماده ی شکوفائی می شوند.فروشگاه اینترنتی نیک بوک

مرتضی لطیفی نظامی

نیمه خوب

انتشارات افراز منتشر کرد:... می‌دونی، یکی هست که دوست دارم ملاقاتش کنم: آلبر کامو. شاید بتونه این کار پدرم رو توضیح بده... یه روز تو رادیو چیزی گفت که منو واقعا منقلب کرد... گفت: "یک مجرم را به مرگ محکوم می‌کنیم ولی همیشه یک بی‌گناه را می‌کشیم..." قشنگه، نه؟_ شاید قشنگ باشه؛ ولی چرته. تو یا مجرمی یا گناهکار، هردوشون که نمی‌توین باشی._ چرا می‌شه._دلم می‌خواد واسم توضیح بدی..._نمی‌شه توضیح داد. باید درکش کرد. من حس می‌کنم درسته. "یک مجرم را به مرگ محکوم می‌کنیم؛ ولی همیشه یک بی‌گناه را می‌کشیم"... همیشهمنطقی نیست، لعنتی! ...فروشگاه اینترنتی نیک بوک